سلام به همه ی دوستای گلم ببخشید من یه خرده عجله دارم ولی خب باید می نوشتم
جواب اون کسی هست که اومد خصوصی برام نظر داد:
شرمنده مجبورم اسم بیارم تا راحت بتونم صحبت کنم... میلاد این یه جور امتحان بود..البته نه
واسه ی حالا واسه ی خیلی وقت...
یه بار خیلی ماه پیش بود من یه روز صبح مدرسه بودم محمد به گوشیم زنگ زد و مامانم جواب داد
دیگه با هم دیگه در مورد من صحبت کردن اخرش مامانم گفت به مهشاد چیزی نگو تا حالا هم که
چند ماه گذشته من نفهمیدم مامانم خودش بهم گفت... اون موقع هم که با تو صحبت کرد میدونستم
همون روز بهم گفت اما تا این مسئله پیش اومد تو سریع اومدی گفتی...
با اینکه من حدود ۳ ماه با محمد کاری نداشتم اون حتی یک کلمه حرف نزد...
من در خیلی موارد دیگه امتحان هایی گرفتم اما دیدم محمد واقعا اون کسی هست که من دلم میخواد
به جرات می تونم بگم حالا اینقدر دوسش دارم که حاضرم براش بمیرم رک میگم احساسی که بهش
دارم واقعی هست بهشم قول دادم قسم خوردم تا اخرش باهاش بمونم...
ازت خواهش می کنم دیگه هیچ وقت نیا جایی که برای من هست...اون کسی که واقعا دوسش دارم
و میمیرم براش محمد هست..باهاش اینقدر خوشحالم که هیچ وقت با کسی اینقدر خوش حال
نبودم (جز خانوادم)...
حس واقعیمم به تو میگم شرمنده رک میگم که دیگه هیچ وقت همو تو نت نبینیم از اخلاقت متنفرم
بدم میاد شدید...برو خوش باش
فعلا خداحافظ...
محمـــــــــد خیلی دوستت دارم